از شرم‌الشیخ تا تهران؛ صلح بدون ایران

یادداشت روز:به قلم؛اشکان بحیرایی؛روابط عمومی حزب کارگزاران سازندگی ایران-همدان

دونالد ترامپ در تازه‌ترین اظهارات خود، خروج از برجام را همچنان یکی از بزرگ‌ترین «دستاوردهای سیاست خارجی»‌اش می‌داند. او با صراحت می‌گوید برجام توافقی بود که «باید از آن رها می‌شد»، زیرا به‌زعم او ایران از این توافق بیش از آمریکا بهره برده است. این در حالی است که بسیاری از تحلیلگران در واشنگتن بر این باورند که برجام یکی از معدود توافق‌های چندجانبه‌ای بود که با دیپلماسی پیچیده و حقوقی محمدجواد ظریف و تیم مذاکره‌کننده ایرانی، بدون شلیک حتی یک گلوله، بحران ده‌ساله‌ی هسته‌ای ایران را حل کرد و اعتبار تازه‌ای به دیپلماسی ایران بخشید.

اما جهان پس از ترامپ و پس از خروج او از برجام، دیگر همان جهان سابق نیست. نشست صلح غزه در شرم‌الشیخ، تازه‌ترین صحنه‌ی نمایش این تغییر موازنه‌هاست؛ جایی که کشورهای عربی،همسایگان،آمریکا و حتی اسرائیل پشت یک میز نشستند تا درباره آینده غزه و نظم جدید منطقه گفت‌وگو کنند ـ بدون حضور ایران.

در این نشست، ترامپ که بار دیگر با صراحت از «خاتمه دادن به برجام» سخن گفت، خود را معمار توافقی معرفی کرد که به زعم او «می‌تواند از جنگ جهانی سوم جلوگیری کند». او با لحنی اغواگر از اتحاد تازه میان کشورهای منطقه سخن گفت و از آذربایجان و ارمنستان به‌عنوان نماد «صلحی ممکن» یاد کرد. اما در همین حال، شبکه ۱۱ اسرائیل از «اتحاد شرم‌الشیخ علیه ایران» پرده برداشت؛ اتحادی که قرار است به زعم آنان، تهدید ایران را برای همیشه پایان دهد.

ایران اما غایب بزرگ این نشست بود. وزیر امور خارجه کشورمان در پاسخ به علت عدم حضور خود، گفت: «از دعوت رئیس‌جمهور سیسی سپاس‌گزاریم، اما نمی‌توانیم با کسانی تعامل کنیم که ما را تهدید و تحریم می‌کنند.»
پاسخی که اگرچه در ظاهر قاطع به نظر می‌رسد، اما در افکار عمومی دو برداشت متفاوت برانگیخت: نخست، اینکه دکتر عراقچی شاید شخصاً مایل به حضور و گفت‌وگو بوده اما مجوز نداشته، و دوم اینکه تهران در پرونده غزه موضعی سخت‌تر از خود گروه‌های فلسطینی اتخاذ کرده است.

واقعیت آن است که ایران سال‌ها هزینه حمایت از آرمان فلسطین را پرداخته؛ از کمک‌های مالی و سیاسی به حماس گرفته تا پرداخت هزینه‌های سنگین تحریم و انزوا. اما امروز، در میدانی که گفت‌وگو و مصالحه میان کشورهای منطقه در جریان است، جای ایران خالی است؛ و این غیبت، نه نشانه قدرت که علامت ضعف دیپلماسی است.

در جهانی که اخلاق و انصاف در سیاست خارجی جایی ندارد، تکیه‌گاه واقعی هر کشور باید درون خودش باشد. وقتی تحریم‌ها، محدودیت‌های بانکی و فشارهای اقتصادی، نیمی از جامعه را گرفتار معیشت کرده، مهم‌ترین وظیفه حاکمیت، بازسازی اعتماد میان دولت و ملت است.

در شرایطی که سایه جنگ بر فراز منطقه سنگینی می‌کند، ایران بیش از همیشه به ترمیم رابطه مسئولان با مردم نیاز دارد. گفت‌وگوی صادقانه با جامعه، شفاف‌سازی تصمیم‌های کلان و توضیح موانع، نه‌تنها از قدرت نظام نمی‌کاهد، بلکه سرمایه اجتماعی را احیا می‌کند.

امروز دیگر در خارج از کشور، کسی را نداریم که به نمایندگی از مردم ایران گرهی بگشاید؛ باید مردم را دریابیم، نه فقط به عنوان مخاطب، بلکه به عنوان پشتوانه‌ای برای بقا و پیشرفت.
اگر حاکمیت با صداقت و مهربانی بیشتر به مردم روی آورد و تصمیم‌های بزرگ را با مشارکت افکار عمومی بگیرد، شاید دوباره بتوان از دل همین بحران‌ها، راهی به سوی صلح و عزت گشود ـ صلحی که این‌بار از درون آغاز شود، نه از شرم‌الشیخ.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا